دیدگان را زود در گور می نهاد دل به مهرویان نبسته بود دل دادیم و خنجر می زنند رسم و آئین وفا بردند ز یاد منت عشق می خواست و دل از ناز خریدن خسته بود لیک در این جدال شوم و پست بی سرانجام هوس در میان مردمان بوئی از عشق و محبت نیست نیست مردم این کوچه بازار همه بر طریق مستی و بنگیند در میان کوچه بازار آن هوشیار عاشق کیست کیست ؟ عیدتون مبارک ... . کاش الان در کنار عشقم بودم ولی افسوس هزاران وجب از هم فاصله داریم ... . شب چله است و من دلم گرفته است نه از سرانجام رزم فرشته ی نیکو و فرشته ی شر بلکه از دوری دلدارم ... . دعا کنید شاد و خوشبخت باشه ... . خدا به امید تو نه خلق روزگار ... . علی یارتون ... . حق نگهدارتون ... . تا بعد ... .
Design By : Pichak |